باز هم شب تاریکی سکوت باز هم اشک
باز هم کابوس دو رویی خیانت باز هم اشک
باز هم آرزوی دیدار حسرت باز هم اشک
باز هم وحشت تنهایی خلوت باز هم اشک
ل.ر
کاش قطره بارانی بودی تا وقتی تو دریای نگاهم می افتادی با اون یکی می شدی و با اشک چشمام از
دل و چشمم می افتادی...
ل.ر
خدایا میدانم جز تو کریمی نیست
خدایا میدانم جزتو رحمانی نیست
خدایا میدانم جز تو رحیمی نیست
تو بزرگی و کریمی تو رحمانی ورحیمی
تو سزاوار ستایش تو سزاوار خدایی
جز تو سزاوار نیست حاکمی را
جز تو لایق نیست عشق ورزیدن را
خدایا دوستت دارم و می پرستمت
که جز تو هیچکس شایسته خدایی نیست
ل.ر
قصه های تلخ من هم به پایان می رسید
اگر بعد از جدایی ها وصال از راه می رسید
دل غم زده من هم به آرامش می رسید
ل.ر